کوش نامه Koosh-Nameh

درباره متون حماسي و اساطير ايران و جهان و همه‌ی کسانی که به فرهنگ و ادب ایران زمین خدمت کرده و می کنند.

نسخه‌ای منحصر به فرد از شاهنامه بایسنقری در اسپانیا

تعداد نسخ خطی شاهنامه بایسنقری در جهان اندک است و در این میان یک نسخه دستنویس از این اثر ارزشمند در کتابخانه سلطنتی مادرید نگهداری می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، این نسخه خطی متعلق به سال 1485 میلادی در 757 صفحه در صفحاتی به ابعاد 320 در 165 میلی متر و آراسته به 68 مینیاتور نفیس و زیبا است.

پروفسور کوتیاس استاد دانشگاه آلیکانته و مدیر اتاق ایران در این دانشگاه که به منظور دیدار و گفتگو با امیر پورپزشک سرپرست رایزنی فرهنگی ایران به مادرید سفر کرده بود، اظهار داشت: در خصوص کتب خطی ایرانی حداقل 300 نسخه دستنویس مربوط به ایران در کتابخانه‌های اسپانیا وجود دارد که شاهنامه بایسنقری و نسخه نفیس کتاب «گلستان» از جمله این منابع ارزشمند هستند.
 
 
در این دیدار طرح شناسایی نسخ خطی دستنویس مورد بررسی و توافق قرار گرفت.
 
نفیس‌ترین نسخه خطی شاهنامه بایسنقری در ایران که به شماره 716 در کتابخانه کاخ موزه گلستان ثبت شده، دارای 700 صفحه و 22 مینیاتور است.
[ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:20 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
شاهنامه بایسنقری

شاهنامه ، نسخه ای از شاهنامة فردوسی به خط جعفر تبریزی بایسنغری . این نسخة منحصربه فردِ مصوَّر و مذهَّب ، که از شاهکارهای هنر ایرانی عصر اسلامی به شمار می آید، در کتابخانة سلطنتی سابق در موزه کاخ گلستان (در تهران ) نگاهداری می شود. قطع آن 265*38 سانتیمتر، در 346 صفحه ، با 21 صفحه نگارگری ، جدول دار، شمسه دار و مجلّد است که به خط خوش نستعلیق نوشته شده است .

کتابت . کتابت شاهنامة بایسنغری را جعفربن علی تبریزی ، معروف به بایسنغری ، شاگرد خواجه میر علی تبریزی (بیانی ، ج 1، ص 116)، به فرمان بایسنغر * غیاث الدین (802 ـ 837) که شاهزاده ای باذوق و هنرپرور و ادب دوست بود، به عهده گرفت و از 829 آغاز کرد و در جمادی الاولی 833 به پایان برد (فردوسی ، ص 9، 690). به موجب شرحی که در مقدمه شاهنامة بایسنغری دیده می شود، نسخه برداری آن براساس چندین متن انجام یافته ، اما این کار به قصد مقابلة نسخه ها و پیراستن متن از بیتهای الحاقی و تدوین شاهنامه ای مبتنی بر تحقیق نبوده است و به همین دلیل از ابیات جعلی و غیر اصیل برکنار نیست .

شمارة بیتهای این شاهنامه از 000 ، 58 بیشتر است که در عدم اصالت برخی از آنها تردیدی نیست . آنچه دربارة زندگی فردوسی در مقدمه آورده شده جز افسانه های جعلی عامیانه نیست که نه سندیّت دارد و نه با رویدادهای تاریخی منطبق است ؛ از آن جمله فردوسی و عنصری و فرّخی را با رودکی همزمان دانسته و به نظم درآمدن شاهنامة منثور ابومنصور ( رجوع کنید به ابومنصور * ، عبدالرزاق ) را به فرمان یعقوب لیث نسبت داده است . هجونامه ای پر از ابیات سست و ساختگی را از فردوسی می داند که به هیچ روی پذیرفتنی نیست .

هر برگ کتاب ، به استثنای صفحات مصوّر، از 6 ستون و 31 سطر تشکیل شده است . عنوان بیشتر قسمتها طلایی و به خط رقاع است که داخل مستطیل گذاشته شده و به نقشهای زرّین اسلیمی ، مزیّن است . عنوانهای دیگر با خط سفید نوشته شده و داخل مستطیلهای لاجوردی رنگ است . در برخی از برگها بخشی از ابیات در قاب مربع و مزیّن به نقشهای اسلیمی طلایی رنگ ، به سبک چلیپا، نگارش یافته است . ارزش و اهمیت این شاهنامه از بابت هنرهایی است که در تحریر و آرایش آن به کار رفته است ؛ نظیر کتابت ، صفحه آرایی ، جدول کشی ، تذهیب و تصویر. این کتاب یکی از بهترین نمونه های صنعت کتابسازی در تاریخ هنر اسلامی است ، ازینرو در اینجا به مهمترین جنبه های هنری آن اشاره می شود.

جدول کشی و صفحه آرایی . دور هر صفحه با نهایت دقّت و ظرافت جدول کشی شده است . هر جدول شش خط افقی و عمودی دارد که خط لاجوردی اول از پنج خط دیگر درشت تر و فاصلة میان چهار خط از آنها مطلاّ است . در فاصلة میان ستونها، چهار خط ریز طلایی در فاصله های مساوی ترسیم و با قلم مرکّب تحریر شده است . فاصلة میان ابیات با طلااندازی دندانه دار، معروف به دندان موشی ، و با طرحهای گوناگون متمایز شده است . جدول سازی این کتاب در نوع خود بسیار کامل و به جدول مرصّع معروف است . استاد جدول کش ، خواجه عطا نام داشته و جعفر بایسنغری در گزارش به بایسنغرمیرزا نام او را برده است (کریم زاده تبریزی ، ج 1، ص 87، 90).

جلد . جلد شاهنامة بایسنغری معروف به سوخت است که پوشة درونی آن ، از متن تا حاشیه ، طرح لچک و ترنج معرّق است . برای تهیه آن ، تکه های چرم نازک از پوست برّه یا آهو با نقش بُر از روی طرحِ تذهیب بریده شده و بر سطح مقوای پوشیده از میشنِ قهوه ای چسبانیده شده است (از تقریرات شفاهی حسین خطائی ، استاد سوخت در تابلو و جلد). در متن این قسمت ، طرح ترنج در وسط و چهارلچک در چهارگوشه و چهار نیم لچک درکناره ها بر روی زمینة لاجوردی دیده می شود. معرّق کاری و حاشیه نیز به همان رنگ و شیوة متن است . طرح حاشیه ، کتیبه هایی مستطیل شکل است که از دو سو، عرض آنها را نیمدایره تشکیل می دهد و فاصله آنها با لوزیهای کوچکی که اضلاعش به شکل نیمدایره است پر می شود. پوشة بیرونی ، طرح تذهیب قلمزنی شده بر فلز، یا به اصطلاح مُهره است که پس از داغ شدن ، با فشار بر مقوای جلد پوشیده از میشن ، کوبیده شده و نقش فلز را به آن منتقل کرده است . این نقش به کوبیده یا ضربی مشهور است . پوشة بیرونی از یک متن و سه حاشیه تشکیل می شود: متن ، طرح تذهیب لچک و ترنجی است که زراندود شده و به ضربی طَلاپوش معروف است . این طرح با نقوش بُتُرمه تزیین یافته است . حاشیة اول در گرد متن ، نیم صفحه ای است که با هنر زرنشان سازی آراسته شده است . حاشیه دوم با نقش اسلیمی در مستطیلها و مثلثهایی است که از دو سو برابر هم با چین دالبُری تزیین یافته است . حاشیة سوم که تمامی صفحه را احاطه کرده ، با هنر گل و بوته سازی آذین شده است . در گزارش جعفر بایسنغری ، از استاد قوام الدین تبریزی به عنوان یکی از سازندگان جلد شاهنامه یاد شده است . او به حکم بایسنغر میرزا از تبریز به هرات آمده و به جلدسازی مشغول شده بود. قوام الدین از سرآمدان هنر تجلید به شمار رفته است (کریم زاده تبریزی ، ج 1، ص 89، ج 2، ص 536ـ537). 

تذهیب . این شاهنامه یازده تذهیب دارد که از حیث درخشندگی و فخامت در اوج این هنر است . نخستین تذهیب در پشت صفحة اول شاهنامه ، شمسه ای بزرگ است ، که معمولاً در ظهر کتابهای سلطنتی ترسیم می شده ، و داخل آن شرح مختصری به خط طلایی رقاع دربارة تزیین و ترتیب کتاب برای خزانة بایسنغر نوشته شده است . داخل شمسه دو دایرة تابیده به هم ، به فاصلة یک سانتیمتر، با گره های مدوّر از یکدیگر مجزّا شده و دایرة وسط شمسه که نام بایسنغر در آن نوشته شده است ، با هفت چین دالبری (هلالی ) و هفت دایرة کوچک متّصل به دالبرها شکل زیبایی پدید آورده است . در فاصلة میان این دایره های کوچک ، گل و بوته های ریز و درشتِ رنگین کار شده است . رنگ غالب در شمسه ، لاجوردی است و در دایره های کوچک ، چهار شکل لوزی مانند، به رنگ سبز نقش بسته است (فردوسی ، ص 2). 

تذهیب دوم و سوم ، به قطر نیم بند انگشت ، گرداگرد دو صفحة مصوّر شکارگاه را فراگرفته و با جدولی ، از قسمت باریکتر آن ، که به گل ریسه های رنگین مزیّن است ، جدا می شود و به متن پر از تصویر شکوه و جلال خاصی می بخشد.

تذهیب چهارم و پنجم در دو صفحة روبرو قرار دارد، به رنگ لاجوردی ، با نقشهای اسلیمی و نوشته هایی بر زمینة طلایی . مطلبی که در پیشانی تذهیبها و دایرة چین دار دالبریِ وسط نوشته شده تشبیه شعر فردوسی به جواهر نفیس است .

تذهیب ششم و هفتم در دو صفحه مشابه و همانند است که گرداگرد پیشگفتار، نقشبندی شده و بر پیشانی و دامن هر برگ یک سطر مطلب ، به خط کوفی سپید رنگ ، نوشته شده است . گل ریسه های قطاربندی شده که با خطوط جدول از متن جدا می شود، متن را احاطه کرده و خود با تذهیب محصور شده است .

تذهیب هشتم و نهم در دو صفحة روبروی هم و به همان اسلوب تذهیبهای سوم و چهارم است ، البته با اختلافی در طرح حاشیة اصلی و تفاوتی در متن . نام شاهان افسانه ای و تاریخی ایران ، از کیومرث تا یزدگرد سوم ، در متن این دو صفحه و داخل دایره های گره خورده به هم ، با خط سپید رنگ بر زمینة منقّش و زراندود نوشته شده است . تعداد دایره ها در هر صفحه 35 تاست که درون هر یک با نقشهای اسلیمی زنگاری رنگ مزیّن است و فاصله ها با اشکال لوزی مانند و اضلاع سپیدرنگ پر شده است .

تذهیب دهم ، سرلوح مجلّل لاجوردی رنگ مستطیل شکلی است که در وسط آن یک بیضی متّصل به دو شکل همسان و متقابل قرار دارد. این بیضیِ منقّش به نقشهای اسلیمی ، با رعایت قاعدة زیر و رو بر زمینة زراندود است ، و عنوان «در بیان آفرینش افلاک و انجم » به خط ثلث سپیدرنگ ، در آن به چشم می خورد.

تصویر . تصویرهای شاهنامة بایسنغری در مقایسه با چند شاهنامة مصوَّر و معروف موجود، از لحاظ دقّت در طرّاحی ، روشنی ترکیب ، سلیقه در صحنه آرایی و بهره گیری از رنگهای جذّاب و چشم نواز، در سطح عالی هنری است . از مقایسة تصویرهای شاهنامة بایسنغری با سه تصویر از شاهنامه ای که متعلق به قرن هشتم و به احتمال زیاد منسوب به جلایریان است و در استانبول نگهداری می شود، می توان نتیجه گرفت که تخیّل و اندیشة حماسی و نوعی تقلید زبردستانه از آن تصاویر، با قدرت طراحی ، فخامت هنری و مهارت در قلم گیری ، به دورة تیموری انتقال یافته است . تصاویر شاهنامة مصوَّر مورّخ 838، که در شیراز برای سلطان ابراهیم پسر شاهرخ فراهم شده و در کتابخانة بودلیان در آکسفورد نگاهداری می شود، و تصاویر شاهنامة مصوَّر مورّخ 843، که برای محمد جوکی پسر شاهرخ حاکم بلخ تهیه شده (انجمن سلطنتی آسیایی لندن ، نسخة خطی ش 239)، از لحاظ عظمت کار و مایة هنری ، به پایة شاهنامة بایسنغری نمی رسد ( ایرانیکا ، ذیل واژه ). شاهنامة مصوّر معروف به شاه طهماسبی * (یا هوتن ) نیز که در زمان شاه طهماسب صفوی (حک : 930ـ984) تهیّه شده و از لحاظ تصویر غنی تر از نسخة بایسنغری است نه شکوهمندی و درخشندگی نسخة بایسنغری را دارد و نه تلالؤ رنگ آمیزی آن را. البته در تصویرهای نسخة شاه طهماسبی ، شباهتها به سبب تغییر سبک نقاشی ، بیشتر ایرانی است تا مغولی .

نخستین تصویر شاهنامة بایسنغری 21 تصویر دارد که شرح برخی از آنها در سطور زیر آمده است . منظره ای از شکارگاه سلطنتی است در دو صفحة روبرو. بایسنغر بر اسب سپیدی سوار است و سه تن از گماشتگان ، سوار بر اسب ، پشت سر او دیده می شوند و یکی از آن سه ، چتر نگارینی بالای سر شاهزاده نگه داشته است . در برابر بایسنغر، دو جوان ، چند شکارچی در حال شکار و دو رامشگر در حال نواختن دیده می شوند (فردوسی ، ص 3، 4). در این صحنه رنگهای مختلف شنگرف و زنگار و آبی و اُخرایی و سیاه به نحو بسیار دلپذیر و با رعایت قاعدة تند و کند (سیر و روشن ) به کار گرفته شده و زمینه ، که منقّش به گیاهان و گلهای رنگارنگ صحرایی است ، به رنگ سپید نشان داده شده است ؛ اسبها به رنگهای گوناگون ترسیم شده اند که سیاهرنگ آنها (اَدْهَم ) با توجه به زمینة سپید، بسیار خوب جاافتاده است ؛ چنانکه جامة برخی از اشخاص صحنه نیز در رنگ سیاه چشمگیر و درختسازی و تصویر پرندگانی که بر شاخسارها پرواز می کنند ستایش انگیز است ؛ و جانورانی که در تیررسِ سواران قرار دارند به رنگ طبیعی و بسیار پرحرکت و هیجان انگیز می نمایند. در این نگارگری از آب طلا (حلکاری ) زیاد استفاده شده است ؛ چنانکه هوا زراندود و تزیین جامه ها و ترکشها و زین و برگها، همه با نقوش طلایی نمایان است . نازک قلمی و مهارت در طرح و دقت در ساخت و ساز و تجسّم بخشیدن به حرکات و رنگ آمیزی این دو صفحه استادانه است و جلوه و شکوه ویژه ای به بیننده القا می کند؛ خاصه اینکه در هر صفحه از سه سو تذهیبِ زیبنده ای آن را آراسته است .

سومین تصویر، مجلس همنشینی شعراست . بنابه روایت مشهور، عنصری و فرخی و عسجدی کنار جویباری پوشیده از گلهای رنگارنگ نشسته اند، در حالی که فردوسی به سوی آنان می خرامد و یکی از شاعران پیش آمده از او می پرسد که کیست و چه کاره است ؟ در این مجلس که تقریباً یک ثلث صفحه را در برگرفته ، زمینة کار مانند تصویر نخستین (شکارگاه ) پر از گل و گیاه است و دو اصله درخت در کنار جوی ، روبروی هم قد برافراخته اند. دو خدمتگزار، یکی صراحی به دست و دیگری جام در کف ، به نزد شاعران می آیند. در این تصویر، کشیدگی و ظرافت اندام در اشخاصِ ایستاده و حالات درونی آنان ، به گونه ای دلپسند نمایان است . نگرانی دو تن نشسته که ناشناسی سرزده به نزدشان می آید، بخوبی معلوم است و آن دیگری که به تفحص احوالِ شخص ناشناس رفته ، گویی به فردوسی می گوید که اگر شاعری بیا و گرنه بازگرد! نقاشی این تصویر، از جهت شاعرانه جلوه دادن آن ، تناسب اندازة صحنه با شمار اشخاص ، تناسب رنگها و تجسّم بخشیدن به گویایی تصویر از اصل داستان ، درخور تحسین است . در این مجلس ، آسمان دیده نمی شود، ولی جویباری مارپیچ که رنگ سیمین آن به مرور سیاه شده در صحنه جلب توجه می کند (همان ، ص 13).

چهارمین تصویر کتاب ، در نیمی از یک صفحه ، راجع به پادشاهی جمشید است . در کتیبة لاجوردی منقوش بالای تصویر، به خط سفیداب رنگ ، نوشته است : «پادشاهی جمشید هفتصد سال بود». جمشید بر تخت شاهی ، روی بالشی زردوز نشسته و بازدار او شهبازی را به وی تقدیم می کند. یکی از ملازمانش نیز در کنار تخت ایستاده است . در این صحنه ، پیشه وران و صنعتگران سرگرم کارهای مختلف از قبیل آهنگری ، درودگری ، خیّاطی و چرخ ریسی اند (همان ، ص 31). چهرة جمشید در این مجلس همان قیافة بایسنغر است که نقاشان بنابر معمول ، هنگام صحنه پردازی ، صورت هر پادشاهی را در چهرة پادشاه عصر خود مجسّم می کرده اند. رنگهای این تصویر ملایمتر از رنگهای صحنة شکارگاه است ، ولی تحرّک پیشه ورانه در افراد کاملاً مشهود است . زمینة مجلس آسمانی رنگ و پُر از گیاهان و گلهای رنگارنگ ظریفی است که استادانه ساخته شده اند. تخت پادشاه ، طلایی نگارین و سطح آن از فرشی مزیّن به گلهای زراندودِ سه ساق مفروش است . جامه سازی در اشخاصِ صحنه همانند نخستین تصویر است و از لحاظ درختسازی ، هرچند شمارة درختان کمتر است ، رنگ اندازی و ریزه کاری و دقّت در نمایاندن شاخ و برگ درختی که در بالای صحنه دیده می شود به طبیعت نزدیکتر است . از دیگر خصایص این نگارگری تناسب رنگها، پربودن ظرفیّت مجلس از اشخاص و تزیینات دست افزارهای صنعتی است .

پنجمین تصویر با عنوان «بند کردن فریدون ضحاک را به کوه دماوند»، قسمتی از متن صفحه و حاشیه را فراگرفته است . فریدون با وزیرش بر اسب سوارند و چتر شاهی ، به دست کسی که در صحنه پیدا نیست ، بر بالای سرش افراخته شده است . دو تن فرمانبر، دست و پای ضحاک را گرفته در کوه دماوند میخکوب می کنند، در حالی که او نیمه عریان است و دو مار از شانه هایش سربرکشیده اند (همان ، ص 40). در این تصویر توجه نگارگر بیشتر معطوف به کوهسازی و پرداختن به درختان کوهستانی بوده است که با رنگ آمیزی متناسب ، کوه را به گونة لَخت لَخت ترسیم کرده است ؛ پرواز پرندگان و تصویر درختانِ کوه با لطافت خاصی که منحصر به هنر نگارگری است از خیال انگیزی و دلاویزی خاصی برخوردار است .

ششمین تصویر، مجلس دیدار زال و رودابه است . در این نگارگری زال و رودابه در رامشگاهی یکدیگر را در کنار گرفته اند و در آن حال سه رامشگر با چنگ و دف و نی مشغول نوازندگی هستند. بساط خوردنی ونوشیدنی گسترده است و دو خدمتکار پذیرایی می کنند (همان ، ص 62). این تصویر نیمی از صفحه را دربرگرفته و بر بالای آن در یک مستطیل منقوش لاجوردی با خط سفیداب رنگ ، کتبیه شده است : «دیدن زال و رودابه یکدیگر را». در تصویر، خانه ای است که دیوار سبز کنگره دار آن گرداگردِ عمارت کشیده شده و آجرهای مستطیل شکلِ آن به گونة متوازی ، بدنه اش را پوشانیده است . زیر کنگره ، روی باریکة لاجوردی رنگ دور تا دور خانه ، به خط ثلث سفیداب رنگ ، نوشته شده است : «امر ببناء هذه العمارة ، السلطان الاعظم والخاقان الاعدل الاکرم غیاث السلطنة و الدین بایسنغر بهادرخان خلدالله ملکه ». نکته جالب در این تصویر دیوارسازی و درسازی عمارت است که با ظرافت ، کاشیکاری و نجّاری شده است . در این مجلس ، پرده های شنگرفیِ زری دوزی شده نیم باز که از بالای درها آویزان است ، هماهنگی رنگها و تناسب آنها با بزم وصال ، صبغة شادمانی ویژه ای به آن داده است . دسته گل زیبایی هم که در درگاهیِ سفید رنگ مجلس نهاده شده بر شکوه آن افزوده است .

موضوع هفتمین تصویر، که بیشترین قسمت صفحه را فرا گرفته ، «نیوشیدن کیکاوس سرود رامشگر دیو را در ستایش مازندران » است (همان ، ص 92). در این مجلس کیکاوس بر بالشی زراندود، روی تختی که منقّش به نقشهای طلایی اسلیمی و خطایی است ، نشسته و عده ای از ملازمان او با جامه های مزیّن و فاخر در صحنه حاضرند. دو رامشگر روی زمین نشسته ، مشغول نواختن اند. میزی طلایی روبرویشان نهاده اند و سه صراحی نگارین با پیاله رویش چیده اند. در این لوحه دو درخت پرشاخ و برگ همسان به طور قرینه ، در دو سوی تخت شاه قد برافراشته که جلوة خاصی به مجلس بخشیده است . درختان دیگری هم غرق در شکوفه دیده می شوند و پرندگان رنگارنگ به گرد آنها رقص گونه در پروازند. از خصایص این نگارگری ، صحنه آرایی با کثرت و تقسیم بندی حساب شدة صحنه ها در چپ و راست صفحه و قرینه سازی گلها و درختان ، توأم با ترکیب و تجانس و توافق رنگهای زنده است که نشاط بهاری را تصویر می کند. هواسازی دراین مجلس طلایی است .

ویژگیهای کلّی مشهود در تصاویر و مجالس شاهنامة بایسنغری به این قرار است : 1. تزیین صحنه ها با گلهای ظریف رنگارنگ در زمینة کار و استفاده از طلای محلول در جامه ها و بدنة تختها و برگستوان اسبها و نقش و نگار دیوارها؛ 2. هواسازی (آسمان نمایی ) گاه طلایی و گاه لاجوردی است و برخلاف معمول ، تکه های ابر در آسمان دیده نمی شود، جز اندکی در تصویر نهم (کشتن سیاوش )؛ 3. پرندگان ، در بیشتر لوحه ها با رنگهای گوناگون در حالاتِ مختلف ، و بیشتر در حال پرواز، نشان داده می شوند؛ 4. تنوّع در ترسیم و طراحی مجالس از جهت خلوت بودن یا شلوغی آن ؛ 5. قلم گیری (تحریر) درکنار نقوش ، گاه با مرکّب و گاه با رنگ ؛ 6. بهره گیری شایسته از سرسبزی و شکوفه باری درختان در لوحه ها و توجه به درختسازی در شکلهای گونه گون ؛ 7. صف آرایی سواران متخاصم با پوششها و سلاحهای جنگی مزیّن به نقوش طلایی در برابر هم ، به شیوه ای حماسی و با شکوه : تصویر دهم (به کمند آوردن رستم سر خاقان چین را)؛ 8. انتخاب رنگ زمینه (بوم ) گوناگون است و در هر لوحه به تناسب نقش موردنظر فرق می کند؛ 9. در کوهسازی از رویشِ درختان کاجِ کوتاه قد و کُندة درختان ساده در جای جای کوه بهره برداری و رنگ آمیزی شده است : تصویر پنجم (بند کردن فریدون ضحاک را در کوه دماوند) و هشتم (کشتن رستم دیو سپید را)؛ 10. در چند لوحه خروج نقش از متن به حاشیه ، که در واقع متّصل به اصل داستان است ، بر جلال و تنوّع کار افزوده است : تصویر پنجم (بند کردن فریدون ضحاک را در کوه دماوند) و دوازدهم (رزم گودرز با پیران ) و چهاردهم (آگه شدن لهراسب از ناپدید شدن کیخسرو) و هجدهم (سپردن یزدگرد پسر خود بهرام را به مُنْذِر)؛ 

11. دیوارسازی زیورآگین و معرّق کاری و کاشیکاری و سردرنگاری با گل و بته و ستونهای بلندِ منقوش و در و پنجره سازی مشبّک و گستردن فرشهای خوش نقشة فاخر: تصویر ششم (دیدن زال رودابه را) و دوازدهم (بر تخت نشستن لهراسب ) و بیست و یکم (بجای آوردن بزرگمهر بازی شطرنج را)؛ 12. نقشبندی قلعه و ساختمان و سردرِ عمارات و کنگره سازی بناها با تزیینات باشکوه و کتیبه نگاری دیوارها به خط ثلث سپید رنگ بر زمینة لاجوردی : تصویر چهاردهم (کشتن اسفندیار ارجاسب را در درون کاخ او) و شانزدهم (گریستن فرامرز بر سر تابوت رستم )؛ 13. جامه سازی دو تکه رنگارنگ از پارچه های زری و زرنشان دار و ساختن کلاهخودها و زره های زراندود و تیردانها و سپرهای طلایی ؛ 14. در صحنه های جنگی و شکارگاه ، تصویر اسبها، به رنگهای سیاه ، خاکستری ، سپید، قهوه ای ، خاکی و نارنجی و تریاکی با زین و برگ و لگامِ زرنگار به حالت ایستاده و تاخت و تاز ترسیم شده و زیباییِ طبیعی اسب نشان داده می شود و در صف سواران ، تقابل و توازنِ رنگها مراعات شده است ؛ چنانکه در جنگِ تن به تن ، اسب هریک از دو سوار به رنگی خاص و مناسب مجسّم می شود؛ 15. قطع نظر از طراحیِ عالی و تقسیم بندی صحیح و حالت بخشیدن درست به تصاویر، توجه به تزیینات و درخشندگی نقش در نگارگریها به حدی است که هیچ پدیده ای ، در عین لطافت ، بدون زیور از زیر قلم نقاش بیرون نمی آید و تصاویر لوحه ، منقّش به نقشهای زراندود و بی نظیر است . 

در تصاویر شاهنامة بایسنغری ، ظرافتکاریهای فنّی و ترکیب اجزا و ابتکار در طراحی و تلفیق رنگها زیبا و خیال انگیز است . برخی از تصاویر، نقشمایه های چهره سازی و حتی معماری ، از گنجینه های پیشین یا همزمانِ خود تأثیر پذیرفته و تغییر و تکامل یافته است ؛ به طور مثال ، تا حدّی ، میان سبکِ سرلوحه سازی و تصویرنگاری در این کتاب با بخشهایی از نقاشیهای نسخة همای و همایون خواجوی کرمانی ، که برای بایسنغرمیرزا فراهم کرده اند (نسخة مورخ 831)، و نیز در جُنگ برنسون مورخ 830 (ای تاتی ، فلورانس ، مجموعة برنسون ) ، می توان همانندی یافت ( ایرانیکا ، ذیل «بایسنغری شاهنامه »).

تذهیبها و نگارگریهای این شاهنامه رقم نقاش را ندارد و نقش آفرینان آن را باید در میان نگارگران و مذهّبان دربار بایسنغر میرزا جست وجو کرد که نام عدّه ای از آنان عبارت است از: سیّدی احمد نقاش ، علی مصوِّر، خلیل مصوِّر، ولی اللّه ، سیمی نیشابوری ، مولانا شهاب ، سیف الدین ، غیاث الدین و کمال مذهّب (منشی قمی ، ص 39).

منابع : مهدی بیانی ، احوال و آثار خوشنویسان ، تهران 1363 ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، از روی نسخه خطی بایسنغری که در کتابخانة سلطنتی نگاهداری می شود، تهران 1350 ش ؛ محمدعلی کریم زاده تبریزی ، احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی ، لندن 1363ـ1370 ش ؛ احمدبن حسین منشی قمی ، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری ، تهران 1359 ش ؛

Encyclopaedia Iranica, s.v. "Ba ¦ ysong ¦ or ¦ â S § a ¦ h- na ¦ ma" (by Dj. Khalegh â Motlagh and T. Lentz). 

/ عبدالعلی ادیب برومند/

 

جهت دانلود نسخه چاپ عکسی‌ای که در سال 1350 چاپ شده است به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

http://www.wdl.org/en/item/10610/#regions=central-and-south-asia&languages=fas

 

 

 

[ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:15 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
مختصری از شاهنامه دموت ( ابوسعیدی )
شاهنامه دموت مهمترین و تزئینی ترین نسخه خطی عهد ایلخانی است که در قرن 8 هجری قمری کشیده شده است. تصاویر این شاهنامه از داستانهای شاهنامه فردوسی میباشند و آنها را 180 تصویر تخمین زده اند که اکنون 57 مجلس آن شناسایی شده است. جالبتر این است که فقط یک مجلس آن در ایران موجود میباشد. 
این شاهنامه دارای خصوصیات و ارزشهایی است که با وجود ورقهای زیاد آن، در بعضی نگاره ها ویژگی مشابه دیده میشود که احتمال میدهد به وسیله یک فرد خاص کشیده شده است یا وابسته به حکومت و تحت سرپرستی استادان خبره باشد. این ویژگی ها که باعث شده شاهنامه دموت یکی از نمونه های برجسته هنر کتاب آرایی و نقاشی ایرانی دوره ایلخانی شود: 
• تصاویر و نقاشی های متنوع در شیوه اجرای آن دیده میشود که تا قبل از آن شاهد آن نیستیم. 
• به تصویر کشیده عواطف . احساسات انسانی در این نقاشی مورد توجه واهمیت بوده و به طور خاص به آن پرداخته اند و کار کاملا جدیدی است. 
• ورود عناصر چینی و بیزانسی به تصاویر این شاهنامه وارد شد. 
• و همچنین اندازه متفاوتش نسبت به نگاره های پیشین خود. 

ژرژ دموت: به عنوان یک عتیقه شناس پاریسی آثار و نسخ خطی ایرانی را به فروش می رساند. دموت این شاهنامه را که اکنون به اسم خود این فرد مشهور است، به خاطر حجم بزرگ و تصاویر زیاد به صورت ورق ورق فروخت. او حتی بعضی از ورق ها که به صورت پشت و رو بودند را به روش خاصی از هم جدا کرد و فروخت. (دموت شاهنامه شاه اسماعیل دوم را به همین صورت ورق ورق کرد و فروخت) 
این شاهنامه به شاهنامه ابو سعیدی هم معروف است چون در عهد سلطنتش و به کمک وی این کتاب به اتمام رسیده است. 

توضیح کوتاهی در مورد 2 مجلس از نگارگری های شاهنامه دموت: 

صحنه به دار آویختن مانی 
 

 
درمرکز این تصویر جازه مانی را میبینیم که روی زمین افتاده و صورت آن محو است. فردوسی در اشعارش نوشته که پوست مانی را کنده و از کاه پر کرده و بر درخت نخلی آویخته اند. سمت چپ او 2 سواره و 2 پیاده نقش شده، یکی از سواره ها که به نظر میرسد شاپور یا یکی از روحانیون زرتشتی باشد،چیزی شبیع چاقو در دست دارد که به طرف بالا و رو به جسد گرفته که میتوان نوعی قدرت نمایی تعبیر کرد. شخص دیگری کنار این دو سواره ایستاده است و به طرف بالای درخت اشاره دارد که در حال گزارش میباشد. شخص دیگری هم در حال زدن بر جسد مانی است.این نگاره تنها نگاره ایست که در ایران، موزه رضا عباسی نگه داری میباشد. 

زاری و مویه برای مرگ اسکندر 
 

 
در شاهنامه دموت مجالس سوگواری در درجه اول اهمیت قرار میگیرند. در تمام آنها آدم ها در سراسر تابلو ازدحام کرده اند که کاملترین مجالس سوگواری مربوط به نگارگری زاری و مویه برای مرگ اسکندرمیباشد. 
اسکندر بر روی سکویی نظیر تخت امپراطوران چین که نقوش چینی بر روی چوب آن حکاکی شده، قرار دارد.در اطراف تخت 4شمع در شمعدان های اسلامی ترسیم گردیده است و روی فرش که حاشیه و مرکز آن پر از نقوش کوفی است قرار دارد. در بالای تابوت و در اطراف آن فانوس های بلورین که در مساجد از آنها استفاده میشد قرار دارد. پرده ها در پشت آنها طوری آویزان است که شکل طاق به خود گرفته است. سوگوارها در دو طرف تابوت با ریش بلند و سر برهنه قرار گرفته اند و دستهاشان یا بر سینه یا به طرف آسمان است. در پشت تابوت شخص ریش داری قرار دارد که به خاطر حالت متفکرانه اش احتمالا ارسطو معلم اسکندر باشد. چند زن در قسمت جلوی تابلو که تمام آنها از پشت یا نیم رخ است و با دو دست بر سر میزنندکه حالت شدیدی از غم ایجاد میکنند. مادر اسکندر خود را دیوانه وار به روی تابوت افکنده، جامه بلند او نیز چروکی دارد که حالتی حزن آور به خود گرفته و بر روی این چروک به شدت تاکید شده است. 
این چین لباسها تاثیر هنر بیزانس و چهره و لباس مغولی-چینی است. 

هنرمند ایرانی برای به تصویر کشیدن سوگ از شیوه های خلاقانه خاصی استفاده میکند تا اندوه و غم را به بیننده انتقال دهد. حالت اندوهناک چهره ها، خمیدگی پیکره ها، خطوط اریب در تصویر، فشردگی پیکره ها، خطوط درهم، چین های لباس و رنگشان همه و همه احساس اندوه و نگرانی و تشویش را در مخاطب بر می انگیزد.

 

 

 

[ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:5 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
درگذشت استاد مرشد ولی الله ترابی

 

 

برداشت از سایت شاهو صالحی از شاگردان زنده یاد  مرشد ترابی:

 

روان مرشد ولى الله ترابى پدر نقالى ايران در روز شنبه به سوى هورمزد پاك پرواز كرد.

مرشد ولي اله ترابي سفيد آبى در سال ١٣١٥ در ده سفيد آب از توابع شهرستان تفرش در استان مركزي به دنيا آمد.

در دوران كودكى همراه خانواده به تهران آمد و در محله دروازه غار ساكن شدند.
پدرمرشد ترابى تعزيه خوان بودومرشد ولى از همان دوران تاتي تاتي كردن، نقش طفلان مسلم را در نمايش هايش بازي مي كرد. هرچه بزرگتر مي شد نقش هاي بلندتري را بازي مي كرد .پس از دو طفلان به ترتيب نقش هاي حضرت قاسم، حضرت علي اكبر و حضرت يوسف (ع) را تا ٢٠ سالگي خواند و پس از مدتي تعزيه خواني را رها كرد.
بعد از تعزيه به سراغ آموختن فنون ورزش هاي رزمي قديم مثل چوب بازي شيرازي، شمشيرزني، پرتاب نيزه و كارد و... رفت.
در سنين نوجوانى با اجازه پدر، در محضر  مرشد نقال دكتر روح الله شوقي  تلمذ كرد و روايت هاي سينه به سينه نقالي را از ايشان آموخت .در حدود سال ١٣٤٠ بود كه نقالى را شروع كرد.
درسال ٥٣ يك روز آقاي عطاالله بهمنش تعداد زيادي از نقالان فعال را در پشت بام تئاترشهر جمع كرد و گفت براي انتخاب نقال افتتاحيه جشن طوس، هر نقالي يك خط شعر مي خواند و يك حركت مي كند.
نفر اول بلند شد و فرياد زد بهمنش گفت: . بعدي از جا برخاست و آرام شروع كرد: بهمنش گفت: . اين روند تا آخرين نفر ادامه داشت. نوبت كه به مرشد ولى رسيد  ، از روي صندلي بلند شد و گفت : و يك چرخ زد.
بهمنش گفت: بعد از آن در جشنواره هاي شيراز و اصفهان و بسياري ديگر مقام هاي اول نقالي را كسب كرد و تا امروز ادامه داد.
مرشد ولى اله ترابى امروز شنبه ساعت يك ظهر بعد از سپري كردن درد شديد ناشي از كسالت سن ، در سن ٧٧ سالگي در بخش icu بيمارستان مدائن جان به جان آفرين تقديم كرد.از جمله شاگردان او گردآفريد (فاطمه حبيبي زاد) و شاهو صالحى مى باشند كه هر كدام شيوه نقالى منحصر به فرد خود را در نقالى دارند .
از طومارهاي مرشد ولي اله ترابى  چند جلد از شاهنامه است كه يك جلد آن با عنوان  مشكين نامه در انتشارات نمايش به چاپ رسيده است.و همچنين چهار لوح نقالى و يك لوح منقبت خوانى از وي به يادگار مانده است .
مراسم تشييع و خاكسپارى مرحوم مرشد ولى الله ترابى در روز دوشنبه ١٣٩٢/٠٥/١٤ راس ساعت ١٠ صبح از تالار وحدت به سمت بهشت زهرا(س) برگزار خواهد شد .
منتظر حضور شما در آخرين وداع با پدر نقالى ايران هستيم .
روانش شاد باد
 
 
 
 
[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:48 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دانلود شاهنامه

برای دریافت شاهنامه بایسنغری به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

 

http://www.wdl.org/en/item/10610/#regions=central-and-south-asia&languages=fas

 

 

و برای دانلود شاهنامه چاپ مسکو (البته الان دیگه با وجود چاپ استاد خالقی مطلق و همکارانشان و نیز چاپ آقای مصطفی جیحونی تقریباً می‌شه گفت که فاقد اعتبار هست)؛ به آدرس زیر مراجعه فرمایید.

 

http://s4.picofile.com/file/7800705692/Shahnameh_Ferdowsi_P30AF_com.pdf.html

 

 

و نیز برای دانلود شاهنامه خوانی زهرا سادات به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

 

http://s2.picofile.com/file/7777560428/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA.mpg.html

[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:39 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
اسطوره شناسی ایرانی بی رستم ماند

عنوان فوق متعلق به مطلبی است که دوست بسیار ارجمندم دکتر سجاد آیدنلو «دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه پیام نور اورمیه» اخیراً در ماهنامه «جهان کتاب» درخصوص بزرگ مرد اسطوره‌شناس تبریزی و صد البته جهانی به رشته تحریر دراورده‌اند.

جهت مطالعه مطلب فوق می توانید به آدرس زیر مراجعه فرمایید.

 

http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgid=1227

 

 

 

 

[ پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, ] [ 13:28 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست             طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد               سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

میل آن دانه خالم نظری بیش نبود                       چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست

شب برآنم که مگر روز نخواهد بودن                     بامدادت که نبینم طمع شامم نیست

چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم                به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند                          ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف                من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست

نه به رزق آمده‌ام تا به ملامت بروم                      بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستیت                      خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی                    به دو چشم تو که چشم از تو به انعام نیست

سعدیا نامتناسب حیوانی باشد                          هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, ] [ 12:29 ] [ بهمن خياباني ] [ ]