شاهنامه ، نسخه ای از شاهنامة فردوسی به خط جعفر تبریزی بایسنغری . این نسخة منحصربه فردِ مصوَّر و مذهَّب ، که از شاهکارهای هنر ایرانی عصر اسلامی به شمار می آید، در کتابخانة سلطنتی سابق در موزه کاخ گلستان (در تهران ) نگاهداری می شود. قطع آن 265*38 سانتیمتر، در 346 صفحه ، با 21 صفحه نگارگری ، جدول دار، شمسه دار و مجلّد است که به خط خوش نستعلیق نوشته شده است .
کتابت . کتابت شاهنامة بایسنغری را جعفربن علی تبریزی ، معروف به بایسنغری ، شاگرد خواجه میر علی تبریزی (بیانی ، ج 1، ص 116)، به فرمان بایسنغر * غیاث الدین (802 ـ 837) که شاهزاده ای باذوق و هنرپرور و ادب دوست بود، به عهده گرفت و از 829 آغاز کرد و در جمادی الاولی 833 به پایان برد (فردوسی ، ص 9، 690). به موجب شرحی که در مقدمه شاهنامة بایسنغری دیده می شود، نسخه برداری آن براساس چندین متن انجام یافته ، اما این کار به قصد مقابلة نسخه ها و پیراستن متن از بیتهای الحاقی و تدوین شاهنامه ای مبتنی بر تحقیق نبوده است و به همین دلیل از ابیات جعلی و غیر اصیل برکنار نیست .
شمارة بیتهای این شاهنامه از 000 ، 58 بیشتر است که در عدم اصالت برخی از آنها تردیدی نیست . آنچه دربارة زندگی فردوسی در مقدمه آورده شده جز افسانه های جعلی عامیانه نیست که نه سندیّت دارد و نه با رویدادهای تاریخی منطبق است ؛ از آن جمله فردوسی و عنصری و فرّخی را با رودکی همزمان دانسته و به نظم درآمدن شاهنامة منثور ابومنصور ( رجوع کنید به ابومنصور * ، عبدالرزاق ) را به فرمان یعقوب لیث نسبت داده است . هجونامه ای پر از ابیات سست و ساختگی را از فردوسی می داند که به هیچ روی پذیرفتنی نیست .
هر برگ کتاب ، به استثنای صفحات مصوّر، از 6 ستون و 31 سطر تشکیل شده است . عنوان بیشتر قسمتها طلایی و به خط رقاع است که داخل مستطیل گذاشته شده و به نقشهای زرّین اسلیمی ، مزیّن است . عنوانهای دیگر با خط سفید نوشته شده و داخل مستطیلهای لاجوردی رنگ است . در برخی از برگها بخشی از ابیات در قاب مربع و مزیّن به نقشهای اسلیمی طلایی رنگ ، به سبک چلیپا، نگارش یافته است . ارزش و اهمیت این شاهنامه از بابت هنرهایی است که در تحریر و آرایش آن به کار رفته است ؛ نظیر کتابت ، صفحه آرایی ، جدول کشی ، تذهیب و تصویر. این کتاب یکی از بهترین نمونه های صنعت کتابسازی در تاریخ هنر اسلامی است ، ازینرو در اینجا به مهمترین جنبه های هنری آن اشاره می شود.
جدول کشی و صفحه آرایی . دور هر صفحه با نهایت دقّت و ظرافت جدول کشی شده است . هر جدول شش خط افقی و عمودی دارد که خط لاجوردی اول از پنج خط دیگر درشت تر و فاصلة میان چهار خط از آنها مطلاّ است . در فاصلة میان ستونها، چهار خط ریز طلایی در فاصله های مساوی ترسیم و با قلم مرکّب تحریر شده است . فاصلة میان ابیات با طلااندازی دندانه دار، معروف به دندان موشی ، و با طرحهای گوناگون متمایز شده است . جدول سازی این کتاب در نوع خود بسیار کامل و به جدول مرصّع معروف است . استاد جدول کش ، خواجه عطا نام داشته و جعفر بایسنغری در گزارش به بایسنغرمیرزا نام او را برده است (کریم زاده تبریزی ، ج 1، ص 87، 90).
جلد . جلد شاهنامة بایسنغری معروف به سوخت است که پوشة درونی آن ، از متن تا حاشیه ، طرح لچک و ترنج معرّق است . برای تهیه آن ، تکه های چرم نازک از پوست برّه یا آهو با نقش بُر از روی طرحِ تذهیب بریده شده و بر سطح مقوای پوشیده از میشنِ قهوه ای چسبانیده شده است (از تقریرات شفاهی حسین خطائی ، استاد سوخت در تابلو و جلد). در متن این قسمت ، طرح ترنج در وسط و چهارلچک در چهارگوشه و چهار نیم لچک درکناره ها بر روی زمینة لاجوردی دیده می شود. معرّق کاری و حاشیه نیز به همان رنگ و شیوة متن است . طرح حاشیه ، کتیبه هایی مستطیل شکل است که از دو سو، عرض آنها را نیمدایره تشکیل می دهد و فاصله آنها با لوزیهای کوچکی که اضلاعش به شکل نیمدایره است پر می شود. پوشة بیرونی ، طرح تذهیب قلمزنی شده بر فلز، یا به اصطلاح مُهره است که پس از داغ شدن ، با فشار بر مقوای جلد پوشیده از میشن ، کوبیده شده و نقش فلز را به آن منتقل کرده است . این نقش به کوبیده یا ضربی مشهور است . پوشة بیرونی از یک متن و سه حاشیه تشکیل می شود: متن ، طرح تذهیب لچک و ترنجی است که زراندود شده و به ضربی طَلاپوش معروف است . این طرح با نقوش بُتُرمه تزیین یافته است . حاشیة اول در گرد متن ، نیم صفحه ای است که با هنر زرنشان سازی آراسته شده است . حاشیه دوم با نقش اسلیمی در مستطیلها و مثلثهایی است که از دو سو برابر هم با چین دالبُری تزیین یافته است . حاشیة سوم که تمامی صفحه را احاطه کرده ، با هنر گل و بوته سازی آذین شده است . در گزارش جعفر بایسنغری ، از استاد قوام الدین تبریزی به عنوان یکی از سازندگان جلد شاهنامه یاد شده است . او به حکم بایسنغر میرزا از تبریز به هرات آمده و به جلدسازی مشغول شده بود. قوام الدین از سرآمدان هنر تجلید به شمار رفته است (کریم زاده تبریزی ، ج 1، ص 89، ج 2، ص 536ـ537).
تذهیب . این شاهنامه یازده تذهیب دارد که از حیث درخشندگی و فخامت در اوج این هنر است . نخستین تذهیب در پشت صفحة اول شاهنامه ، شمسه ای بزرگ است ، که معمولاً در ظهر کتابهای سلطنتی ترسیم می شده ، و داخل آن شرح مختصری به خط طلایی رقاع دربارة تزیین و ترتیب کتاب برای خزانة بایسنغر نوشته شده است . داخل شمسه دو دایرة تابیده به هم ، به فاصلة یک سانتیمتر، با گره های مدوّر از یکدیگر مجزّا شده و دایرة وسط شمسه که نام بایسنغر در آن نوشته شده است ، با هفت چین دالبری (هلالی ) و هفت دایرة کوچک متّصل به دالبرها شکل زیبایی پدید آورده است . در فاصلة میان این دایره های کوچک ، گل و بوته های ریز و درشتِ رنگین کار شده است . رنگ غالب در شمسه ، لاجوردی است و در دایره های کوچک ، چهار شکل لوزی مانند، به رنگ سبز نقش بسته است (فردوسی ، ص 2).
تذهیب دوم و سوم ، به قطر نیم بند انگشت ، گرداگرد دو صفحة مصوّر شکارگاه را فراگرفته و با جدولی ، از قسمت باریکتر آن ، که به گل ریسه های رنگین مزیّن است ، جدا می شود و به متن پر از تصویر شکوه و جلال خاصی می بخشد.
تذهیب چهارم و پنجم در دو صفحة روبرو قرار دارد، به رنگ لاجوردی ، با نقشهای اسلیمی و نوشته هایی بر زمینة طلایی . مطلبی که در پیشانی تذهیبها و دایرة چین دار دالبریِ وسط نوشته شده تشبیه شعر فردوسی به جواهر نفیس است .
تذهیب ششم و هفتم در دو صفحه مشابه و همانند است که گرداگرد پیشگفتار، نقشبندی شده و بر پیشانی و دامن هر برگ یک سطر مطلب ، به خط کوفی سپید رنگ ، نوشته شده است . گل ریسه های قطاربندی شده که با خطوط جدول از متن جدا می شود، متن را احاطه کرده و خود با تذهیب محصور شده است .
تذهیب هشتم و نهم در دو صفحة روبروی هم و به همان اسلوب تذهیبهای سوم و چهارم است ، البته با اختلافی در طرح حاشیة اصلی و تفاوتی در متن . نام شاهان افسانه ای و تاریخی ایران ، از کیومرث تا یزدگرد سوم ، در متن این دو صفحه و داخل دایره های گره خورده به هم ، با خط سپید رنگ بر زمینة منقّش و زراندود نوشته شده است . تعداد دایره ها در هر صفحه 35 تاست که درون هر یک با نقشهای اسلیمی زنگاری رنگ مزیّن است و فاصله ها با اشکال لوزی مانند و اضلاع سپیدرنگ پر شده است .
تذهیب دهم ، سرلوح مجلّل لاجوردی رنگ مستطیل شکلی است که در وسط آن یک بیضی متّصل به دو شکل همسان و متقابل قرار دارد. این بیضیِ منقّش به نقشهای اسلیمی ، با رعایت قاعدة زیر و رو بر زمینة زراندود است ، و عنوان «در بیان آفرینش افلاک و انجم » به خط ثلث سپیدرنگ ، در آن به چشم می خورد.
تصویر . تصویرهای شاهنامة بایسنغری در مقایسه با چند شاهنامة مصوَّر و معروف موجود، از لحاظ دقّت در طرّاحی ، روشنی ترکیب ، سلیقه در صحنه آرایی و بهره گیری از رنگهای جذّاب و چشم نواز، در سطح عالی هنری است . از مقایسة تصویرهای شاهنامة بایسنغری با سه تصویر از شاهنامه ای که متعلق به قرن هشتم و به احتمال زیاد منسوب به جلایریان است و در استانبول نگهداری می شود، می توان نتیجه گرفت که تخیّل و اندیشة حماسی و نوعی تقلید زبردستانه از آن تصاویر، با قدرت طراحی ، فخامت هنری و مهارت در قلم گیری ، به دورة تیموری انتقال یافته است . تصاویر شاهنامة مصوَّر مورّخ 838، که در شیراز برای سلطان ابراهیم پسر شاهرخ فراهم شده و در کتابخانة بودلیان در آکسفورد نگاهداری می شود، و تصاویر شاهنامة مصوَّر مورّخ 843، که برای محمد جوکی پسر شاهرخ حاکم بلخ تهیه شده (انجمن سلطنتی آسیایی لندن ، نسخة خطی ش 239)، از لحاظ عظمت کار و مایة هنری ، به پایة شاهنامة بایسنغری نمی رسد ( ایرانیکا ، ذیل واژه ). شاهنامة مصوّر معروف به شاه طهماسبی * (یا هوتن ) نیز که در زمان شاه طهماسب صفوی (حک : 930ـ984) تهیّه شده و از لحاظ تصویر غنی تر از نسخة بایسنغری است نه شکوهمندی و درخشندگی نسخة بایسنغری را دارد و نه تلالؤ رنگ آمیزی آن را. البته در تصویرهای نسخة شاه طهماسبی ، شباهتها به سبب تغییر سبک نقاشی ، بیشتر ایرانی است تا مغولی .
نخستین تصویر شاهنامة بایسنغری 21 تصویر دارد که شرح برخی از آنها در سطور زیر آمده است . منظره ای از شکارگاه سلطنتی است در دو صفحة روبرو. بایسنغر بر اسب سپیدی سوار است و سه تن از گماشتگان ، سوار بر اسب ، پشت سر او دیده می شوند و یکی از آن سه ، چتر نگارینی بالای سر شاهزاده نگه داشته است . در برابر بایسنغر، دو جوان ، چند شکارچی در حال شکار و دو رامشگر در حال نواختن دیده می شوند (فردوسی ، ص 3، 4). در این صحنه رنگهای مختلف شنگرف و زنگار و آبی و اُخرایی و سیاه به نحو بسیار دلپذیر و با رعایت قاعدة تند و کند (سیر و روشن ) به کار گرفته شده و زمینه ، که منقّش به گیاهان و گلهای رنگارنگ صحرایی است ، به رنگ سپید نشان داده شده است ؛ اسبها به رنگهای گوناگون ترسیم شده اند که سیاهرنگ آنها (اَدْهَم ) با توجه به زمینة سپید، بسیار خوب جاافتاده است ؛ چنانکه جامة برخی از اشخاص صحنه نیز در رنگ سیاه چشمگیر و درختسازی و تصویر پرندگانی که بر شاخسارها پرواز می کنند ستایش انگیز است ؛ و جانورانی که در تیررسِ سواران قرار دارند به رنگ طبیعی و بسیار پرحرکت و هیجان انگیز می نمایند. در این نگارگری از آب طلا (حلکاری ) زیاد استفاده شده است ؛ چنانکه هوا زراندود و تزیین جامه ها و ترکشها و زین و برگها، همه با نقوش طلایی نمایان است . نازک قلمی و مهارت در طرح و دقت در ساخت و ساز و تجسّم بخشیدن به حرکات و رنگ آمیزی این دو صفحه استادانه است و جلوه و شکوه ویژه ای به بیننده القا می کند؛ خاصه اینکه در هر صفحه از سه سو تذهیبِ زیبنده ای آن را آراسته است .
سومین تصویر، مجلس همنشینی شعراست . بنابه روایت مشهور، عنصری و فرخی و عسجدی کنار جویباری پوشیده از گلهای رنگارنگ نشسته اند، در حالی که فردوسی به سوی آنان می خرامد و یکی از شاعران پیش آمده از او می پرسد که کیست و چه کاره است ؟ در این مجلس که تقریباً یک ثلث صفحه را در برگرفته ، زمینة کار مانند تصویر نخستین (شکارگاه ) پر از گل و گیاه است و دو اصله درخت در کنار جوی ، روبروی هم قد برافراخته اند. دو خدمتگزار، یکی صراحی به دست و دیگری جام در کف ، به نزد شاعران می آیند. در این تصویر، کشیدگی و ظرافت اندام در اشخاصِ ایستاده و حالات درونی آنان ، به گونه ای دلپسند نمایان است . نگرانی دو تن نشسته که ناشناسی سرزده به نزدشان می آید، بخوبی معلوم است و آن دیگری که به تفحص احوالِ شخص ناشناس رفته ، گویی به فردوسی می گوید که اگر شاعری بیا و گرنه بازگرد! نقاشی این تصویر، از جهت شاعرانه جلوه دادن آن ، تناسب اندازة صحنه با شمار اشخاص ، تناسب رنگها و تجسّم بخشیدن به گویایی تصویر از اصل داستان ، درخور تحسین است . در این مجلس ، آسمان دیده نمی شود، ولی جویباری مارپیچ که رنگ سیمین آن به مرور سیاه شده در صحنه جلب توجه می کند (همان ، ص 13).
چهارمین تصویر کتاب ، در نیمی از یک صفحه ، راجع به پادشاهی جمشید است . در کتیبة لاجوردی منقوش بالای تصویر، به خط سفیداب رنگ ، نوشته است : «پادشاهی جمشید هفتصد سال بود». جمشید بر تخت شاهی ، روی بالشی زردوز نشسته و بازدار او شهبازی را به وی تقدیم می کند. یکی از ملازمانش نیز در کنار تخت ایستاده است . در این صحنه ، پیشه وران و صنعتگران سرگرم کارهای مختلف از قبیل آهنگری ، درودگری ، خیّاطی و چرخ ریسی اند (همان ، ص 31). چهرة جمشید در این مجلس همان قیافة بایسنغر است که نقاشان بنابر معمول ، هنگام صحنه پردازی ، صورت هر پادشاهی را در چهرة پادشاه عصر خود مجسّم می کرده اند. رنگهای این تصویر ملایمتر از رنگهای صحنة شکارگاه است ، ولی تحرّک پیشه ورانه در افراد کاملاً مشهود است . زمینة مجلس آسمانی رنگ و پُر از گیاهان و گلهای رنگارنگ ظریفی است که استادانه ساخته شده اند. تخت پادشاه ، طلایی نگارین و سطح آن از فرشی مزیّن به گلهای زراندودِ سه ساق مفروش است . جامه سازی در اشخاصِ صحنه همانند نخستین تصویر است و از لحاظ درختسازی ، هرچند شمارة درختان کمتر است ، رنگ اندازی و ریزه کاری و دقّت در نمایاندن شاخ و برگ درختی که در بالای صحنه دیده می شود به طبیعت نزدیکتر است . از دیگر خصایص این نگارگری تناسب رنگها، پربودن ظرفیّت مجلس از اشخاص و تزیینات دست افزارهای صنعتی است .
پنجمین تصویر با عنوان «بند کردن فریدون ضحاک را به کوه دماوند»، قسمتی از متن صفحه و حاشیه را فراگرفته است . فریدون با وزیرش بر اسب سوارند و چتر شاهی ، به دست کسی که در صحنه پیدا نیست ، بر بالای سرش افراخته شده است . دو تن فرمانبر، دست و پای ضحاک را گرفته در کوه دماوند میخکوب می کنند، در حالی که او نیمه عریان است و دو مار از شانه هایش سربرکشیده اند (همان ، ص 40). در این تصویر توجه نگارگر بیشتر معطوف به کوهسازی و پرداختن به درختان کوهستانی بوده است که با رنگ آمیزی متناسب ، کوه را به گونة لَخت لَخت ترسیم کرده است ؛ پرواز پرندگان و تصویر درختانِ کوه با لطافت خاصی که منحصر به هنر نگارگری است از خیال انگیزی و دلاویزی خاصی برخوردار است .
ششمین تصویر، مجلس دیدار زال و رودابه است . در این نگارگری زال و رودابه در رامشگاهی یکدیگر را در کنار گرفته اند و در آن حال سه رامشگر با چنگ و دف و نی مشغول نوازندگی هستند. بساط خوردنی ونوشیدنی گسترده است و دو خدمتکار پذیرایی می کنند (همان ، ص 62). این تصویر نیمی از صفحه را دربرگرفته و بر بالای آن در یک مستطیل منقوش لاجوردی با خط سفیداب رنگ ، کتبیه شده است : «دیدن زال و رودابه یکدیگر را». در تصویر، خانه ای است که دیوار سبز کنگره دار آن گرداگردِ عمارت کشیده شده و آجرهای مستطیل شکلِ آن به گونة متوازی ، بدنه اش را پوشانیده است . زیر کنگره ، روی باریکة لاجوردی رنگ دور تا دور خانه ، به خط ثلث سفیداب رنگ ، نوشته شده است : «امر ببناء هذه العمارة ، السلطان الاعظم والخاقان الاعدل الاکرم غیاث السلطنة و الدین بایسنغر بهادرخان خلدالله ملکه ». نکته جالب در این تصویر دیوارسازی و درسازی عمارت است که با ظرافت ، کاشیکاری و نجّاری شده است . در این مجلس ، پرده های شنگرفیِ زری دوزی شده نیم باز که از بالای درها آویزان است ، هماهنگی رنگها و تناسب آنها با بزم وصال ، صبغة شادمانی ویژه ای به آن داده است . دسته گل زیبایی هم که در درگاهیِ سفید رنگ مجلس نهاده شده بر شکوه آن افزوده است .
موضوع هفتمین تصویر، که بیشترین قسمت صفحه را فرا گرفته ، «نیوشیدن کیکاوس سرود رامشگر دیو را در ستایش مازندران » است (همان ، ص 92). در این مجلس کیکاوس بر بالشی زراندود، روی تختی که منقّش به نقشهای طلایی اسلیمی و خطایی است ، نشسته و عده ای از ملازمان او با جامه های مزیّن و فاخر در صحنه حاضرند. دو رامشگر روی زمین نشسته ، مشغول نواختن اند. میزی طلایی روبرویشان نهاده اند و سه صراحی نگارین با پیاله رویش چیده اند. در این لوحه دو درخت پرشاخ و برگ همسان به طور قرینه ، در دو سوی تخت شاه قد برافراشته که جلوة خاصی به مجلس بخشیده است . درختان دیگری هم غرق در شکوفه دیده می شوند و پرندگان رنگارنگ به گرد آنها رقص گونه در پروازند. از خصایص این نگارگری ، صحنه آرایی با کثرت و تقسیم بندی حساب شدة صحنه ها در چپ و راست صفحه و قرینه سازی گلها و درختان ، توأم با ترکیب و تجانس و توافق رنگهای زنده است که نشاط بهاری را تصویر می کند. هواسازی دراین مجلس طلایی است .
ویژگیهای کلّی مشهود در تصاویر و مجالس شاهنامة بایسنغری به این قرار است : 1. تزیین صحنه ها با گلهای ظریف رنگارنگ در زمینة کار و استفاده از طلای محلول در جامه ها و بدنة تختها و برگستوان اسبها و نقش و نگار دیوارها؛ 2. هواسازی (آسمان نمایی ) گاه طلایی و گاه لاجوردی است و برخلاف معمول ، تکه های ابر در آسمان دیده نمی شود، جز اندکی در تصویر نهم (کشتن سیاوش )؛ 3. پرندگان ، در بیشتر لوحه ها با رنگهای گوناگون در حالاتِ مختلف ، و بیشتر در حال پرواز، نشان داده می شوند؛ 4. تنوّع در ترسیم و طراحی مجالس از جهت خلوت بودن یا شلوغی آن ؛ 5. قلم گیری (تحریر) درکنار نقوش ، گاه با مرکّب و گاه با رنگ ؛ 6. بهره گیری شایسته از سرسبزی و شکوفه باری درختان در لوحه ها و توجه به درختسازی در شکلهای گونه گون ؛ 7. صف آرایی سواران متخاصم با پوششها و سلاحهای جنگی مزیّن به نقوش طلایی در برابر هم ، به شیوه ای حماسی و با شکوه : تصویر دهم (به کمند آوردن رستم سر خاقان چین را)؛ 8. انتخاب رنگ زمینه (بوم ) گوناگون است و در هر لوحه به تناسب نقش موردنظر فرق می کند؛ 9. در کوهسازی از رویشِ درختان کاجِ کوتاه قد و کُندة درختان ساده در جای جای کوه بهره برداری و رنگ آمیزی شده است : تصویر پنجم (بند کردن فریدون ضحاک را در کوه دماوند) و هشتم (کشتن رستم دیو سپید را)؛ 10. در چند لوحه خروج نقش از متن به حاشیه ، که در واقع متّصل به اصل داستان است ، بر جلال و تنوّع کار افزوده است : تصویر پنجم (بند کردن فریدون ضحاک را در کوه دماوند) و دوازدهم (رزم گودرز با پیران ) و چهاردهم (آگه شدن لهراسب از ناپدید شدن کیخسرو) و هجدهم (سپردن یزدگرد پسر خود بهرام را به مُنْذِر)؛
11. دیوارسازی زیورآگین و معرّق کاری و کاشیکاری و سردرنگاری با گل و بته و ستونهای بلندِ منقوش و در و پنجره سازی مشبّک و گستردن فرشهای خوش نقشة فاخر: تصویر ششم (دیدن زال رودابه را) و دوازدهم (بر تخت نشستن لهراسب ) و بیست و یکم (بجای آوردن بزرگمهر بازی شطرنج را)؛ 12. نقشبندی قلعه و ساختمان و سردرِ عمارات و کنگره سازی بناها با تزیینات باشکوه و کتیبه نگاری دیوارها به خط ثلث سپید رنگ بر زمینة لاجوردی : تصویر چهاردهم (کشتن اسفندیار ارجاسب را در درون کاخ او) و شانزدهم (گریستن فرامرز بر سر تابوت رستم )؛ 13. جامه سازی دو تکه رنگارنگ از پارچه های زری و زرنشان دار و ساختن کلاهخودها و زره های زراندود و تیردانها و سپرهای طلایی ؛ 14. در صحنه های جنگی و شکارگاه ، تصویر اسبها، به رنگهای سیاه ، خاکستری ، سپید، قهوه ای ، خاکی و نارنجی و تریاکی با زین و برگ و لگامِ زرنگار به حالت ایستاده و تاخت و تاز ترسیم شده و زیباییِ طبیعی اسب نشان داده می شود و در صف سواران ، تقابل و توازنِ رنگها مراعات شده است ؛ چنانکه در جنگِ تن به تن ، اسب هریک از دو سوار به رنگی خاص و مناسب مجسّم می شود؛ 15. قطع نظر از طراحیِ عالی و تقسیم بندی صحیح و حالت بخشیدن درست به تصاویر، توجه به تزیینات و درخشندگی نقش در نگارگریها به حدی است که هیچ پدیده ای ، در عین لطافت ، بدون زیور از زیر قلم نقاش بیرون نمی آید و تصاویر لوحه ، منقّش به نقشهای زراندود و بی نظیر است .
در تصاویر شاهنامة بایسنغری ، ظرافتکاریهای فنّی و ترکیب اجزا و ابتکار در طراحی و تلفیق رنگها زیبا و خیال انگیز است . برخی از تصاویر، نقشمایه های چهره سازی و حتی معماری ، از گنجینه های پیشین یا همزمانِ خود تأثیر پذیرفته و تغییر و تکامل یافته است ؛ به طور مثال ، تا حدّی ، میان سبکِ سرلوحه سازی و تصویرنگاری در این کتاب با بخشهایی از نقاشیهای نسخة همای و همایون خواجوی کرمانی ، که برای بایسنغرمیرزا فراهم کرده اند (نسخة مورخ 831)، و نیز در جُنگ برنسون مورخ 830 (ای تاتی ، فلورانس ، مجموعة برنسون ) ، می توان همانندی یافت ( ایرانیکا ، ذیل «بایسنغری شاهنامه »).
تذهیبها و نگارگریهای این شاهنامه رقم نقاش را ندارد و نقش آفرینان آن را باید در میان نگارگران و مذهّبان دربار بایسنغر میرزا جست وجو کرد که نام عدّه ای از آنان عبارت است از: سیّدی احمد نقاش ، علی مصوِّر، خلیل مصوِّر، ولی اللّه ، سیمی نیشابوری ، مولانا شهاب ، سیف الدین ، غیاث الدین و کمال مذهّب (منشی قمی ، ص 39).
منابع : مهدی بیانی ، احوال و آثار خوشنویسان ، تهران 1363 ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، از روی نسخه خطی بایسنغری که در کتابخانة سلطنتی نگاهداری می شود، تهران 1350 ش ؛ محمدعلی کریم زاده تبریزی ، احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی ، لندن 1363ـ1370 ش ؛ احمدبن حسین منشی قمی ، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری ، تهران 1359 ش ؛
Encyclopaedia Iranica, s.v. "Ba ¦ ysong ¦ or ¦ â S § a ¦ h- na ¦ ma" (by Dj. Khalegh â Motlagh and T. Lentz).
/ عبدالعلی ادیب برومند/
جهت دانلود نسخه چاپ عکسیای که در سال 1350 چاپ شده است به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://www.wdl.org/en/item/10610/#regions=central-and-south-asia&languages=fas