تقدیرگرایی در متون حماسی

کوش نامه Koosh-Nameh

درباره متون حماسي و اساطير ايران و جهان و همه‌ی کسانی که به فرهنگ و ادب ایران زمین خدمت کرده و می کنند.

تقدیرگرایی در متون حماسی

«دنیای حماسه یک دنیای اشیاء و اعیان خارجی مستقل نیست. و آن اثر حماسی که تنها زندگی درونی انسانی را بدون هیچ رابطه‌ی متقابل و زنده با اعیان و اشیایی که محیط اجتماعی او را شکل می‌دهد، ارائه کند، مبدل به یک خلأ هنرمندانه‌ی بدون طرح و تراز و جسم و دوام می‌شود. در چنین دنیا و چنین رابطه‌ای است که آدمی با کنش‌های خویش در تقدیر شرکت دارد. تقدیر از یک‌سو از تمامیت دنیای حماسی، که آدمی جزیی از آن است، برمی‌آید؛ و از سویی از باورها و اندیشه‌های خود آدمی مایه می‌گیرد. و پیداست که همین باورها و اندیشه‌ها نیز، اجزایی از آن تمامیت منتظم است» (مختاری، حماسه در رمز و راز ملی، صص 76-75). در واقع این همان تسلیم‌پذیری قدیم ایرانی در برابر سرنوشت ازلی است. به دیگر سخن « تقدیر عمومی آدمیانی است که از آن گریزی نمی‌شناسند. تقدیر در این بینش، تنها یک مسأله‌ی شخصی نیست، بلکه مسأله‌ای است گیهانی. و به همین سبب نیز، نخست تقدیر فرد را در زمان او، و نحوه‌ی سرآمدن آن در رویدادهای انسانی می‌جوید؛ آنگاه تقدیر کل زندگی زمینی را بدان می‌پیوندند؛ و سرانجام، کل تقدیر بزرگ عالم را در آیینه‌ی آن می‌بیند. تبیین اخلاقی طبیعت و سرنوشت نهایی انسان و جهان، به ناگزیر همراه با کنش آدمی و تعهد کار است، نه هماهنگ با بیکارگی. به همین دلیل هرگز نمی‌توان از این نگاه نیز، زمان و سپهر و روزگار و زندگی و خاک و آدمی و فعالیت‌های او را از هم تفکیک کرد» (همان، ص 174). از دیرباز مسأله‌ی جبر و اختیار همواره از دغدغه‌های ذهنی بشر بوده و هست و ادیان و مکتبهای فکری گوناگون کوشیده‌اند تا پاسخی  قانع کننده به این پرسش بدهند که آدمی در اعمال خود مختار است یا مجبور؟ این پرسش شاید رد طول زندگانی بارها به ذهن هریک از ما خطور کرده و کوشیده‌ایم تا پاسخی برای آن بیابیم. به ویژه آن‌گاه که با ناکامی‌ها و نامرادی‌های بزرگ مواجه می‌شویم و دلیل قانع کننده‌ای برای بروز و ظهور آنها نمی‌یابیم، دوست‌تر می‌داریم آن را به گردن تقدیر بیافکنیم. در قرآن مجید هم آیاتی آمده  که بر تقدیر محتوم آدمی دلالت می‌کند؛ در مقابل برخی آیات دیگر از اختیار حکایت دارد. بررسى نظام مسأله جبر و اختيار كه بخش انسانى قضا و قدر است، به ويژه از جنبه قرآنى و روايى آن، ضمن نياز به مبادى تصورى موضوع در اصل متوجه مبادى تصديقى آن مى‏باشد. مستندات نظريه‏هاى جبرى صفات خداوند مانند علم ازلى، خالقيت مطلقه، مشيت عام است. به دیگر سخن جبر و اختيار يكي از مباحث مهم و كليدي در اغلب مكاتب فلسفي و اديان است؛ چنان كه در طول تاريخ اذهان بسياري از دانشوران را به خود معطوف ساخته؛ چراكه مستقيماً با اراده آدمي سرو كار دارد. چنان كه در تاريخ اسلام نيز از همان سده‌هاي آغازين جدالي پردامنه را ميان دو گروه از متفكران جبري مذهب و اختياري مسلك مشاهده مي كنيم كه پيامدها و عوارض اجتماعي و سياسي خاصي داشت و جريان اموي و سپس عباسي با ملاحظه منافع حكومتي خود، در ترويج ديدگاه مبتني بر فقدان اختيار و عدم تأثير انسان‌ها در تعيين سرنوشت خويش مي كوشيدند. اين مبحث به رغم ديرينگي، همچنان اهميت دارد و شايان درنگ و بررسي است. ‌در شاهنامه و دیگر متون حماسی نیز این موضوع بازتاب داشته است چنان که برخی به مانند مرحوم استاد زرین‌کوب نوشته‌اند: « با توجه به زمینه‌ی مزدیسنایی خرد الهی احاطه‌ی خرد را بر تمام کائنات با فکر علم ازلی و آنچه عرفا حضرت علم خوانده‌اند، حرکت و سکون عالم و تعادل و تجاوز قوای آن را به سلسله‌یی از مشیت پیش اندیشیده مربوط می‌کند که اعتقاد به تقدیر – و الزام تسلیم به مجاری احوال عالم – لازمه‌ی آن است و این نکته ارتباط این طرز تلقی را با میراث زروانی فرهنگ عهد ساسانی – که مینوگ خرد و زاتسپرم هم مظهر یا لااقل وارث آن به نظر می‌رسند به خاطر می‌آورد و غلبه‌ی بنیادی نوعی گرایش جبری را که در تصریح دایم و مکرّر شاعر به بخت و سرنوشت قضا هست، بر فکر تفویض که از لوازم گرایش معتزلی در اعتقاد احتمالی شخصی شاعر هست نشان می‌دهد» (زرین‌کوب، نامورنامه، صص 124-123). در واقع «زمانه یا زمان مهمترین واژه‌ای است که در شاهنامه جابع‌جا به کار رفته و تقدیر پادشاهان، جنگاوران و قهرمانان را رقم زده است. نکته‌ی مهم اینجاست که اعتقاد به زمان، در مقام حاکم بر سرنوشت آدمی، در این کتاب نه از اندیشه‌های اسلامی که از کیش زروانی در روزگار ساسانیان منشأ می‌گیرد و چنان که ادبیات اوستایی و پهلوی نشان می‌دهد، ایزد زروان خود از دیرباز در میان ایرانیان همین نقش را بر عهده داشته است. از سوی دیگر، رینگرِن زروان و کارکرد او را با ایزدانِ مشابه، کالَه در ادبیات هندی و کرونوس در ادبیات یونانی، می‌سنجد و نتیجه می‌گیرد که زمان، به منزله‌ی راقم سرنوشت، باورمشترک هند و ایرانی و یونانی بوده است» (رینگرن، تقدیرباوری در منظومه‌های حماسی، ص 4).



[ پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, ] [ 23:0 ] [ بهمن خياباني ] [ ]